بمناسبت تقدیم جایزه حقوق بشر به نجیبه وظیفه دوست دختر هزارستان
اسدالله جعفری اسدالله جعفری

بنام خدا

 

هزارهزار شاخه ی گل تقدیم  تو باد ای دختر هزار

گیسو برقصان درچهار سوی جهان تا  عطر گیسویت جهان را عطراگین سازد

ستارگان شانه هایت را برشانه ی خورشید بتکان که خورشید از تو دیگرگونه طلوع کردن بیاموزد.

مژه هایت را برسپیده ببخشا تا سحر، خمار نگاهت گردد.

غنچه های لبانت را  با شکوفه ی شفق بشکوفان تا شهلا رقصی به سوی خدا کند.

نسیم زلفانت را برگیسوی سحر بوزان تا رسم کهن درهم فروریزد وطرح نو در اندازد.

نای گلویت به هزار دستان عطاکن تا در چهار سوی جهان عدالت را فریاد کند.

استواری قامتت، به بابا تقدیم کن تا بربام جهان  قامت قیام  کند و قامتش قائمه عرش خدا باشد.

آری ! آری! آری! نجیبه جان! گیسو در چهار سوی جهان برقصان تا جهان از گیسوی بخون غنوده ی شکیلا قصه کند.

 ستارگان شانه ات،  بر شانه خورشید بتکان تا آبشار طلاگون گیسوان شیرین، شرنگ شب های نگون بخت نباشد.

خرامان بخروش که خروش تو سروش سعادت هزارستان است.

فریاد کن که گلوی تو یادگار گلوی سرخ پدر مزاری است.

آنک تو ستاده بر افق شهادت هستی وشاهد.

توشاهد هستی! شاهد!! شاهدی برمظلومیت نسل ریسمان بدوشان. که اگر دختران سپیده بدوش نسل ریسمان بدوشان را چون توی  ققنوس برخاسته از خاکستر تبعیض فرصت بالیدن می دادند، همه چون تو ستاده برشانه ی خورشید بودند.

آری نجیبه جان ! بخروش چون طوفان کوهستان هزارستان. و رسم کهن در هم فروریز وفصل دیگر بیاغاز وروایتگر تاریخ باش.

نای گلویت را دروزش نسیمِ برخاسته از شانه های بابا قرار بده تا برگوش زمان بخواند و زن هزارستان هزار دستان شود.

تو از نسل پری وشان کوهدامنِ شاهمامه وگل آغه ای.

پیراهن تو بوی شیرین دارد وگلنبشته ی عمه سنگری.

آری! آری! آری! نجیبه جان، تو دختر هزارستان هستی و باید گلوید هزاردستان باشد.

اکنون که برشانه خورشید ستاده ای و برای بشریت و هزاره وهزارستان افتخار آفریده ای:

هزار هزار شاخه گل باغستان جان هزاره وهزارستان، تقدیم توباد!     

 هزار هزار شاخه ی گلِ جان هزاره وهزارستان تقدیم تو باد که گل باغ خدایی و مادر خلق خدا.

ستادنت برشانه ی خورشید مبارک باد!


September 16th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي